مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 51369
کل یادداشتها ها : 93
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

سلام بر دوستان این مطلبو بخونین تا بدونین در چه دوره ای چی کار باید بکنید...

دوره های زندگی


شش سال اوّل زندگی
• گریه نکن
• شیطونی نکن
• دست تو دماغت نکن
• تو شلوارت پی‌پی نکن
• مامانت رو اذیّت نکن
• روی دیوار نقاشی نکن
• انگشتت رو تو پریز برق نکن
• دمپایی بابا رو پات نکن
• به خورشید نگاه نکن
• شبها تو جات جیش نکن
• تو کمد مامان فضولی نکن
• با اون پسر بی‌تربیته بازی نکن
• اسباب‌بازی‌ها رو تو دهنت نکن
• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن
2- دوره ی دبستان:

• موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
• پات رو تو جامیزی نکن
• ورقهای دفترت رو پاره نکن
• مدادت رو تو دهنت نکن
• به دخترهای مدرسه بغلی نگاه نکن
• تخته پاک‌کن رو خیس نکن
• حیاط مدرسه رو کثیف نکن
• با دختر شمسی خانوم ((دکتربازی)) نکن
• دست تو کیف بغل دستیت نکن
• تخته‌سیاه رو خط ‌خطی نکن
• گچ رو پرت نکن تو راهرو سرو صدا نکن
• تو کلاس پچ‌پچ نکن
• ATARI بازی نکن


3- دوره ی راهنمایی:
• ترقّه بازی نکن
• SEGA بازی نکن
• جاهای بدبد فیلمها رو نگاه نکن
• موقع برگشتن از مدرسه دیر نکن
• تو کوچه فوتبال بازی نکن
• دست تو جیبت نکن
• با مامانت کل‌کل نکن
• تو کلاس صحبت نکن
• بعد از ظهر سروصدا نکن
• با دختر شمسی خانوم منچ بازی نکن
• اتاقت رو شلوغ نکن
• روی میز بابات کتابهات رو ولو نکن
• عکس لختی تماشا نکن
• با بچّه‌های بی‌ادب رفت و آمد نکن
• جرّ و بحث نکن
4- دوره ی دبیرستان:
• با کامپیوتر بازی نکن
• تو حموم معطّل نکن
• تقلّب نکن
• با دوستات موتورسواری نکن
• عصرها دیر نکن
• با دختر شمسی خانوم صحبت نکن
• با بابات دعوا نکن
• تو کلاس معلّمتون رو مسخره نکن
• تو خیابون دنبال دخترها نکن
• مردم‌آزاری نکن
• نصف شب سرو صدا نکن
• فیلم بد نگاه نکن
• وقتت رو با مجله تلف نکن
• چشم‌چرونی نکن


5- دوره ی دانشگاه:
• رشته‌ای رو که دوست داری انتخاب نکن
• 24 ساعته چت نکن
• سر کلاس درس غیبت نکن
• با دختر شمسی‌خانوم دل و قلوه ردّ و بدل نکن
• خیابون‌ها رو متر نکن
• تو سیاست دخالت نکن
• با دخترهای مردم هر کاری دلت خواست نکن
• شب برای شام دیر نکن
• با مأمور پلیس کل‌کل نکن
• چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
• موبایلت رو Reject نکن
• استادت رو اُسگل نکن
• حذف پزشکی نکن
• آستین کوتاه تنت نکن
• همه رو دودره نکن

6- دوره ی سربازی:
• موهات رو بلند نکن
• روت رو زیاد نکن
• از اوامر سرپیچی نکن
• فرار نکن
• با اسلحه شوخی نکن
• غیبت نکن
• به آینده فکر نکن
• درگیری ایجاد نکن
• به فرمانده بی‌احترامی نکن
• غیر از خدمت به هیچ چیز دیگری فکر نکن
• اعتراض نکن
• با دختر شمسی خانوم نامه‌نگاری نکن
• از تلف شدن وقتت ناله نکن
• از آشپزخونه دزدی نکن

7- دوره ی شوهر بودن:
• با زنت شوخی نکن
• زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن
• به زنت خیانت نکن
• با دوستانت الواتی نکن
• تو Orkut خودت رو Single معرفی نکن
• به زنهای دیگه نگاه نکن
• موبایلت رو قایم نکن
• از عکسهای قبل از ازدواجت نگهداری نکن
• پولت رو خرج دوستات نکن
• رفتار دوران مجرّدی رو تکرار نکن
• غیر از زندگی مشترک به هیچ چیز فکر نکن
• ریسک نکن
• بدون اجازهء زنت هیچ کاری نکن

8- دوره ی پدر بودن:
• بچّه رو تنبیه نکن
• به بچّه بی‌توجّهی نکن
• بچّه‌ت رو با بچّه‌های دیگه مقایسه نکن
• به بچّه توهین نکن
• بچّه رو از بازی منع نکن
• بچّه‌ت رو به کتک زدن بچّهء دختر شمسی خانوم تشویق نکن
• با بچّه کل‌کل نکن
• بچّه رو محدود نکن
• بچّه رو از جنس مخالف دور نکن
• به مادر بچّه بی‌توجّهی نکن
• بچّه رو به هیچ چیز مجبور نکن
• آزادی بچّه رو محدود نکن
• به حلال‌زاده بودن بچّه شک نکن
• از خواستهای بچّه چشم‌پوشی نکن
• جلوی بچّه با مادر بچّه ... نکن


- دوره ی پیری:
• برای بچّه‌هات مزاحمت ایجاد نکن
• نوه‌هات رو لوس نکن
• با پیرزن‌های دیگه معاشرت نکن
• به خاطراتت فکر نکن
• پولت رو خرج نکن
• هوس جوونی نکن
• غیر از آخرتت به هیچ چیز فکر نکن
• با زنت بی‌وفایی نکن
• از رفتن به خانهءسالمندان احساس نارضایتی نکن
• لباس شاد تنت نکن
• به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجّه نکن
• تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن
• از گذشته ناله نکن
• به هر کی رسیدی، نصیحت نکن
• به آینده فکر نکن

10- دوره ی پس از مرگ !
• حالا دیگه دورهء نکن تموم شد! حالا هر کاری دلت می‌خواد بکن...
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...بکن
• ...ولی فقط با روح دختر شمسی خانوم کاری نکن!!!


  

اصولا واژه خودکشی به معنی خود کشتنه. یعنی در این عمل فرد اونقدر خودشو می‌کشه که میمیره و این خود کشتن به علت وارد آمدن مصایب و رنج‌های فراوان یا بالعکس صورت می‌گیره.
به نظر من خودکشی کار چندان جذابی نیست ولی بسیار هیجان انگیزه و به یه بار امتحانش می‌ارزه. من خودم چند بار امتحانش کردم و با اینکه چند بارش هم مردم ولی همچین بگی نگی بدم نیومد.
و اما...
برخلاف نظر خیلی ها که می‌گن خودکشی خیلی راحت و سهله باید بگم نخییییییییر... اونجوریام نیست. هر کاری قواعد و اصول خاص خودشو داره و خودکشی هم جدا از این مطلب نیست .
اول از همه اون کسایی که می خوان خودکشی کنن رو دسته‌بندی می‌کنیم:
1-
کسی که در عشقش شکست خورده
2-
کسی که ور شکست شده
3-
کسی که قاط زده.
4-
کسی که از زندگی خیر ندیده.
5-
کسی که بدجوری روش فشار اومده.
6-
کسی که کنجکاوه زودتر جهنمو ببینه.
7- ...
و خلاصه هر کسی که یه جورایی به آخر خط رسیده.
افراد بالا، به هرحال مستقیم به جهنم می‌رن، ولی خدا همشون رو رحمت کنه.
شما جزو کدامیک از دسته‌های بالا هستید؟
اگه هستید ادامه مطلب رو بخونید و گرنه یه دسته جدید برای خودتون ببازید و بعد بقیه شو بخونید.
حالا فرض می‌کنیم: طرف تنها میاد توی یه اتاق و در رو قفل می‌کنه و عزمشو برای خودکش جزم می‌کنه. به دور برش نگاه می‌کنه و این وسایل رو می‌بینه:
1-
طناب.
2-
سیخ کباب.
3-
کبریت آغشته به بنزین .
4-
قرض دیاز پام.
5-
آمپول هوای تهران.
6-
دندون مصنوعی حاج خانمشون.
7-
لوله گاز.
8-
پاکت نایلون.
9-
چاقوی میوه بری.
10-
نخ کاموایی.
11-
سوزن لحاف دوزی.
12-
تیغ ریش تراشی مصرف شده.
13-
مرگ موش.
خب... برای شروع بد نیست.
ولی نظرتون رو به یه موضوع مهم ولی پیش پا افتاده، جلب می‌کنم: «تصویر و قیافه و دیسیپلین شما بعد از مردن خیلی مهمه»!
فرض کنید درب اتاق شما رو می‌شکنن و شما رو در حالتی پیدا می‌کنن که از یه طناب از سقف آویزونید و دارید مثل پاندول ساعت تاب می‌خورید و زبونتون مثل زبون بلانسبت سگ آقای پتیول از دهنتون آویزونه و صورتتون سیاه و ورم کرده و احتمالا در اثر فعل و انفعالات شیمیایی شلوارتون هم خیسه.
نه... خودتون جای تماشاگرا باشین، حالتون بهم نمی‌خوره؟ احساس انزجار بهتون دست نمی‌ده؟
قیافه شما بعد از خودکشی باید از همیشه معصومانه تر... از همیشه زیباتر و از همیشه دوست داشتنی‌تر باشه تا دل همه حسابی بسوزه.
با این حساب، دور حلق آویز کردن... خودسوزی... و خفه‌گی با گاز رو خط بگیرید.
یه بنده خدایی از دوستان، خیلی جالب خودکشی کرده که در نوع خودش یه ابتکاره.
ایشان، دوتا انگشت شصتش رو فرو کرد توی سوراخای دماغش و با انگشتای دیگرش هم دهنشو محکم گرفت و اونقدر خودشو خفه کرد تا مرد!
فقط بدی کارش این بود که هیچکس بعد از مرگش انگشتای شصتشو از توی دماغش بیرون نکشید... چون به هر حال کار کثیفیه. حالا خودتون قضاوت کنید. این خودکشی ترحم کسی رو بر می انگیزه؟
یا اونایی که روی سرشون نایلون می‌کشن و دور گردنشون روی نایلون رو با طناب می‌بندن و یا اونایی که خودشون رو جلوی ماشین میندازن و له می‌شن... اینا همشون دیوونه‌ان.
خودکشی ایده‌آل خودکشی است که بدون درد، بدون عوارض جانبی، بدون تاثیرات بد و منفی روی صورت و اندام، بدون صدا، بدون کثافتکاری و... باشه .
ژاپونی‌ها یه جور خودکشی جالب رو ابداع کردن به این صورت که یه سوزن جوالدوز رو برداشته و از روی سینه فرو می‌کنن توی قلبشون. البته این کار یه کم درد داره. یه جورایی حس می کنید که توی سینه تون آب جوش داره قل می‌زنه. ولی حداقل، عوارض ظاهری نداره. ولی بدیش اینه که حتما می‌میرید.
در صورتی که خودکشی وقتی خوبه که شما نمیرید.
یه جور خودکشی که بیشتر بین شکمو‌ها رواج داره استفاده از خوراکی برای مردنه. این نوع خودکشی خیلی حال داره... چون حداقل گشنه نمیمیری! و خوبی مهم ترش اینه که به سر منزل مقصود هم نمی‌رسی و معمولا زنده می‌مونی. نمونه‌اش اینکه: یه بنده خدایی که با سی‌تا قرص دیازپام خودکشی کرد و دور و بری‌ها به هوای اینکه مرده خاکش کردند و یارو بعد از دو سه روز خواب ملس چشاشو باز کرد و دید: ای دل غافل... همه جا سیاهه و یه موش هم داره انگشت پاشو می‌جوه. زنده بگوری خداییش وحشتناکه....
اول خوب فکراتونو بکنین بعد خودتونو بکشید:
یه موضوع مهم توی خودکشی، پشیمونی دیرهنگامه. هشتاد و نه درصد کسایی که خودشون رو می‌کشن، وسط یا آخر کار پشیمون می‌شن و این در حالیه که هیچ راهی برای برگشت نیست. یه یارویی برای خودکشی یه تیکه پارچه رو گلوله می‌کنه و فرو می‌کنه توی حلقش و با ته گوشکوب میده بره پایین ولی همون لحظه پشیمون می‌شه و این درحالیه که داره خفه می‌شه... یارو می‌دوه بیرون و از شدت عجله از روی پله‌های آپارتمان پرت می‌شه پایین و می‌میره... و جالب اینکه مرگش به علت ضربه مغزی اعلام شد نه خفگی!
نکته مهم دیگه اینه که مدت خود کشی نباید زیاد طولانی باشه:
مثلا فرض کنید در نوع رگ زدن خیلی طول می‌کشه تا خون تموم بشه و تازه آلودگی خون روی زمین و لباساتون رو هم در نظر بگیرید.
یا استفاده از گاز شهری امکان داره باعث بشه نه تنها خودتون بمیرید بلکه خونه و بقیه رو هم بفرستید روی هوا !
پس عاقلانه تر رفتار کنید.
تا حالا به چند نتیجه مهم رسیدیم که سعی کنید در خودکشی حتما این نکات را مدنظر قرار دهید:
1-
زمان خودکشی رو درست انتخاب کنید. (بهترین موقع بعد از ظهر ساعت شش)
2-
مبادا بعد از خودکشی از ریخت و قیافه بیفتید.
3-
بهترین لباستونو تنتون کنید.
4-
حتما یه یادداشت بذارید و علت خودکشی رو شرح بدید و انگشت هم بزنید.
5-
خواهشا زیاد کثیف کاری نکنید.
6-
موقع خودکشی لبخند بزنید تا لبخند روی لبتون باقی بمونه.
7-
لطفا چشاتونو باز نذارید چون خیلی وحشتناکه.
8-
یه بسته دستمال کاغذی حتما روی میزتون باشه.
9-
اتاقتونو قبل از خودکشی مرتب کنید. (پلیسا ببینن خوب نیست.)
10-
رد انگشتتونو همه جا بمالید تا بفهمن خودتون، خودتونو کشتید.
11-
یه جوری خودکشی کنید که دوباره بشه زنده تون کرد.
12-
دلیلتون برای خودکشی قانع کننده باشه.
13-
برای مسایل عشقی خودکشی کردن کار الاغاست... بلانسبت شما.
14-
قبل از خودکشی حتما یه فال حافظ بگیرید.
15-
قبل از خودکشی استفاده از ادکلن و دئودرانت و زدن مسواک یادتون نره.
16-
بهتره بعد از مرگ... مثلا مرگ... در حالت دراز کش باشید.
17-
اگه توی دستتون یه گل سرخ باشه صحنه خیلی رمانتیکتر و رویایی‌تر به نظر میاد و اشک آور تره.
18-
در اتاق رو حتما قفل کنید که جریان هیجان انگیزتر باشه.
19-
قبل از خودکشی حتما گریه کنید . صورتتون اشک آلود باشه.
20-
خودتونو برای رفتن به جهنم رفتن آماده کنید.
حالا جدید ترین و راحت ترین روشهای خودکشی:
برای جنس نرینه:
«
استفاده از جوراب»
تخت خواب رو آماده کنید.
تمام تن و سرتونو ببرید زیر پتو .
خیلی آروم نوک انگشتاتونو از زیر پتو بیرون بیارید و جوراباتونو ببرید زیر پتو .
هیچ راه نفوذی برای هوا نذارید.
یک ساعت بعد... شما مردید.
خدا رحمتتون کنه.

برای جنس مادینه:
«
سوء استفاده از موش
»
تخت خواب رو مرتب کنید
.
برید زیر پتو
.
اتاق حتما کاملا تاریک و ساکت باشه
.
حالا چشماتونو ببندید و فرض کنید یه موش خوشگل داره روی تنتون راه میره
.
خواهش می‌کنم جیغ نزنید و بدون سر و صدا از وحشت زیاد بمیرید
.
مرسی
...
توی جهنم می‌بینمتون.


  

حتما ماجرای راننده ایرانی در کانادا را شنیده‌اید که دنده عقب می‌رفته که به ماشین یک کانادایی می‌زند و پلیس که می‌آید، از راننده ایرانی عذرخواهی می‌کند و می‌گوید " لابد راننده کانادایی مست است که مدعی‌ شده شما دنده عقب می‌رفتید!"

حالا اتفاق جالب‌تری در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت
180 کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش را متوقف می کند. پلیس می‌آید کنار ماشین و می‌گوید:

"گواهینامه و کارت ماشین!" اصفهانی با لهجه غلیظی می‌گوید:" من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست. کارتا ایناشم پیشی من نیست.


من صاحَب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوَم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم، شوما منا گرفتین."

مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم می‌زند به فرمانده‌اش و عین قضیه را تعریف می‌کند و درخواست کمک فوری می‌کند.

فرمانده اش هم میگوید که او کاری نکند تا خودش را برساند! فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل می‌رساند و به راننده اصفهانی می‌گوید:

آقا گواهینامه؟ اصفهانی گواهینامه اش را از توی جیبش در می‌آورد و می‌دهد به فرمانده. فرمانده می‌گوید: کارت ماشین؟ اصفهانی کارت ماشین را که به نام خودش بوده از جیبش در می‌آورد و می‌دهد به فرمانده.

فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می‌دهد راننده در صندوق عقب را باز کند. اصفهانی در را باز میکند و فرمانده می‌بیند که صندوق هم خالی است.

فرمانده که حسابی گیج شده بوده، به راننده اصفهانی می‌گوید:" پس این مأمور ما چی میگه؟!"

اصفهانی می‌گوید: "چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم می‌خواد بگد من داشتم
180 تا سرعت می‌رفتم؟"


  

تو این پست واستون تعریف چند تا از اصطلاحات دانشگاهی رو ( که البته
همشون جنبه ی طنز دارنو) واستون گذاشتم لطفا شما هم بدیده ی طنز
بخونینش  امیدوارم خوشتون بیاد
دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی
می‌تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند 
آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

 دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی 
نخواهد توانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند، نه به چیزی 
اطمینان دارد و نه آینده‌ی برای خود متصور است.

مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقه‌ی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت 
قرار گرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی 
بیش از حد معینی واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از 
«مشروطه» می‌آید که عده‌ای معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران 
شد. عده‌ی دیگری هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ها باعث اضمحلال
مشروطه شد.

تقلب: دانش دوپینگی

 سهمیه: دوپینگ قانونی.

جزوه: دستنوشته‌هایی که گمان می‌شود عصاره‌ی یک کتاب است.
استاد حل تمرین: دانشجوی ترم بالاتری که در ازای گرفتن شندرغاز پول و 
شنیدن لفظ «استاد» چنان از خودبیخود می‌شود که حتی تن به مسخره شدن 
توسط سی چهل تا دختر و پسر می‌دهد.

خرخوان: نوعی خر که توانایی مطالعه‌ی مداوم به مدت 72 ساعت را دارد.
نطفه‌ی این موجودات در دوره‌ی دبیرستان بسته می‌شود و در کلاس‌های 
کنکور به بلوغ می‌رسند.

تریا: محلی برای فرار از غذای سلف که در این حالت مصداق بارز از چاله 
به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذایی آن، از لحاظ فرهنگی اهمیت 
زیادی دارد. به خصوص برای پژوهندگان زبان کوچه و بازار و کاشفان 
جدیدترین فحش‌ها و....

گرد: جسمی که طول و عرض و ارتفاع آن از مرکزش به یک فاصله است. چنین 
دخترهایی معمولا در حدود 165 سانتیمتر قد و به میزان سه چهارم پی آر 3 
حجم دارند که ناشی از سال‌ها در خانه نشستن و دست به سیاه و سفید نزدن 
و تست زدن است. سه عاقبت دردناک در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و 
ورود به دانشگاه که گزینه‌ی آخری و متعاقب آن استفاده از غذای سلف،
دردآورترین آنهاست.

سلف غذاخوری): فعال‌ترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که
توانایی تبدیل موجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایج‌ترین
توانایی‌ها که شرط لازم اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب
می‌شود، توانایی بازیافت چمن‌های محوطه به شکل قرمه‌سبزی است.

گوریل: گونه‌ای از دانشجویان پسر با موهای ژولیده و لباس‌های بدفرم که 
از بوی سیر دهان و عرق لباس‌هایشان نمی توان بیش از سه متر به آنها
نزدیک شد. این جانوران معمولا پس از فارغ‌التحصیلی به‌جای اعزام به قلب
جنگل‌های آمازون در پشت میزهای مدیریت و ریاست جای می‌گیرند.

پلشت: دانشجویی که حاضر است کیسه فریزر دور بشقابش بکشد و با قاشق یک
بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزی یکبار ظرفهایش را بشوید. 
تقریبا اکثر دخترهای ساکن در خوابگاه های دانشکده های علوم و مهندسی.

بتونه‌کاری: فریضه‌ی واجبی که بیشتر دختران دانشجو صبح‌ها قبل از حرکت 
به سمت دانشگاه بر روی صورت خود انجام می‌دهند تا دیدارشان قابل تحمل 

شود. معمولا هم نمی‌شود.

جلبک: نوعی دانشجو با آی‌کیوی حیرت‌برانگیز و توانایی جزوه نوشتن حتی 
از روی سرفه‌های استاد. تراکم زیستی این جانداران در دانشکده‌های علوم 
انسانی بیشتر است.


کافور: ماده‌ی اصلی تشکیل دهنده‌ی غذاهای سلف پسران که گویا از قدیم با 
عارضه‌ی «زنگ‌زدگی» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند
نام زنگی کافور!

بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درس‌نخوانی و 
اززیرکاردررویی است.

تحقیق: تالیف یا ترجمه‌ی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به 
نام خودش چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمرده.

پروپوزال: نوشته‌ی بی ربط کوتاهی که در آن درباره‌ی نوشته‌ی بی‌ربط
بلندی که بعدا نوشته یا کپی پیست خواهد شد، توضیح داده می‌شود.

پایان‌نامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها و 
پایان‌نامه‌های قدیمی‌تر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی
کردن مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها 
با صرف هزینه‌ی معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن
انجام می‌گیرد.

دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.

جابجایی (دانشجویی): تفاوت علمی دانشگاه‌ها به زبان پول.

ارث پدری (طلب بابا): طلبی که بعضی از دانشجویان مثلا” ارزشی از دیگران 
دارند و معمولا به صورت گزاره‌هایی همچون «چرا این لباس رو پوشیدی؟»، 
«چرا موهات دیده می‌شه؟»، «دیگه این موسیقی رو نشنوم ها»، «دیگه نبینم
با هم کِروکِر می‌کنین»… بروز می‌کند.

 کارتن‌خواب: دانشجوی بی‌خوابگاه که معمولا پس از سر و سامان گرفتن و هم 
اتاق شدن با چند دانشجوی شهرستانی، حسرت کارتن‌خوابی و دربدری را خواهد 
کشید.

جوات: دانشجویی که طبق آخرین مدهای 10 سال قبل لباس می پوشد و با آخرین 
مدهای 20 سال قبل زندگی می کند و مثل 30 سال قبل فکر می کند. جوات‌ها 
معمولا آینده مثبتی در مشاغل دولتی دارند.

افزایش سنوات: حاصل ز گهواره تا گور دانش جوییدن.

سیاسی‌کاری: اصطلاحی برای توصیف فعالیت‌های سیاسی دانشجویی وقتی که 
مطابق سلیقه‌ی «آنها» نیست. آنهایی که همیشه تاکید می‌کنند که دانشجو 
باید سیاسی باشد و در امور کشورش دخالت داشته باشد.

پاچه‌خواری: یکی از راه‌های گرفتن نمره از اساتید به طور شرافتمندانه. 
البته شرافتمندانه در قیاس با سایر راه‌ها!

کفش پاشنه بلند (تق تقی): ابزار تولید آژیر ورود و یا نزدیک شدن دختر
دانشجویی که دانشگاه را با مجلس عروسی اشتباه گرفته است.

کاردانی پیوسته: پیوند دانشگاه با دبیرستان به کف با کفایت دانشجویانی
که در حد دوره راهنمایی معلومات دارند و رفتارشان مثل دبیرستانی‌هاست.

بحر تعمق: حالتی که به دانشجویان، در حال مطالعه‌ی دقیق روزنامه
روشنفکری خبر ورزشی دست می‌دهد.

روح: عضوی از استاد که در جلسه‌ی امتحان و پس از دیدن برگه‌ی سوالاتی
که ربط چندانی به درس‌ها ندارد، از آن به وفور یاد می شود. ادامه‌ی 
عملیان بر روی برگه دنبال می‌شود.

صلاحیت داشتن: با مسئول یکی از نهادهای مستقر در دانشگاه سلام و علیک داشتن.

پول: عامل بدبختی‌های بزرگی مثل ازدواج و تحصیل در دانشگاه آزاد.

افتادن: سقوط از بالا به پایین که به خاطر عوامل مختلفی چون جاذبه‌ی 
زمین، درس نخواندن، جزوه نداشتن، شکست در عشق و امثال آنها اتفاق 
می‌افتد.

ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.

کتابخانه: جایی برای حرف زدن، رد و بدل کردن جزوات و فایل‌های بلوتوثی، 
اسم ام اس فرستادن و بعضا رونویس تکالیف و تمرین‌ها.

منشی گروه: همه کاره ی گروه. دست کم خودش که اینطور فکر می‌کند.

حذف ترم: خودکشی آبرومندانه از ترس مرگی مفتضحانه


  

هادی ساعی بسیار خوش اخلاق و خوش سفر است. چیزی که اصلا به قیافه اش نمی خورد! چند وقت پیش به اتفاق هم به دوبی رفته بودیم. هادی انقدر پر نشاط بود و بذله گویی می کردکه خیلی از ایرانی های دوبی تعجب کرده بودند.

 

 

این خاطره را هادی ساعی در رستوران آبشار برایم تعریف کرد ......... :

حسین رضازاده از المپیک بر گشته بود.

هر کسی می خواست خودی نشان بدهد و از او تقدیر کند. کارخانه ها و شرکت ها از هم سبقت می گرفتند. سایپا تصمیم گرفته بود یک ماکسیما به رضا زاده بدهد.

مراسمی برگزار کردند. من هم دعوت بودم. گروه موزیک ارتش سرود ملی زد و قرآن تلاوت شد و مدیر عامل وقت سایپا (مهندس قلعه بانی) روی صحنه رفت و کلی از سجایای اخلاقی جهان پهلوان حسین رضا زاده تعریف کرد.

مجری برنامه از حاضران خواست که چند دقیقه به محوطه باز تالار بروند تا کلید خودرو در حضور عکاسان و خبرنگاران به رضازاده هدیه شود. حالا جمعیتی نزدیک به هزار نفر کنار ماکسیما ایستاده ایم تا قلعه بانی کلید را به رضازاده بدهد. فلاش مکرر دوربینها این صحنه را ثبت می کنند ....

حسین کلید را گرفت و سوار ماشین شد. چند دورمقابل دوربینها چرخید و از درب محوطه بیرون رفت. گفتند لابد رفت تا ماشین را امتحان کند و الان بر می گردد. هزار مهمان و خبرنگار و مدیران سایپا نزدیک به یک ساعت چشمشان به در خشک شد ولی جهان پهلوان بر نگشت !!!....

کمی نگران شدم و به موبایلش زنگ زدم. بلافاصله گوشی را بر داشت.

پرسیدم که حسین کجا رفتی آخه ؟! اینها همه منتظرند .......

با خونسردی کامل گفت

"من الان تو راه اردبیلم ... ازشون تشکر کن .... بگو ماشین خوبیه ..... دستشون درد نکنه"

هم به شدت تعجب کرده بودم و هم از ته دلم می خندیدم.

 

رضا رشیدپور مجری توانمند صدا و سیما


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ