مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 51372
کل یادداشتها ها : 93
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیده اند منتشر کرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است که حتی خود سوال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کرده اند. لیست احمقانه ترین سوالات IT که از مشاوران شرکت BT انگلستان پرسیده شده به شرح زیر است:

1- کاربر: کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمی توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم.

2- کاربر: من نمی توانم کانال های تلویزیون را با مونیتورم عوض کنم.

3- کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید.

4- کاربر: اینترنت من کار نمی کند؟
مشاور: مودم را وصل کرده اید ، همه سیم های کامپیوتر را چک کرده اید؟
کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام!

5- کاربر: پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر: نه آن را به من نمی گوید چون با من لج کرده

6- مشاور: لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.

7- مشاور: مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می کنم من را ببیند؟

8- کاربر: ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟

در یک مورد دیگر نیز مرکز مشاوره مایکروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را اینگونه منتشر کرده است.

مرکز مشاوره: چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری: یک کامپیوتر سفید...

مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
مشتری : نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...

مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟

مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!

مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...

مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.

مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده.


مرکز : و الآن F8 رو بزنین.
مشتری : کار نمی کنه.
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...

مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
مشتری : باشه.
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!

مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟

یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره.

مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
مشتری : اوه، ببخشید... Internet Explorer

 

مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!

مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟

مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟


  

اگر علائم زیر در شما آشکار شد حتم داشته باشید که شما معتاد شده اید. (البته معتاد به اینترنت)

1- وقتی کامپیوتر را خاموش می‌کنید احساس پوچی می‌کنید. درست مثل اینکه عزیزی را از دست داده‌اید.

2- ساعت 4 صبح وقتی از خواب بیدار می‌شوید که کمی آب بنوشید اول e-mail هایتان را چک می‌کنید.

3- تصمیم می‌گیرید یکی دو سال بیشتر در دانشگاه بمانید فقط بخاطر دسترسی رایگان به اینترنت.

4- وقتی می‌خندید سرتان را 90 درجه به سمت راست خم می‌کنید.

5- تکالیف درسیتان را به فرمت html تبدیل می‌کنید و آدرس آنرا به استادتان می‌دهید.

6- همه دوستانتان یک @ در اسمشان دارند.

7- تنها ارتباطتان با اهل منزل از طریق e-mail است.

8- همسرتان را اینگونه معرفی می‌کنید ayal kitchen.com

9- بین پرداخت نکردن قبض آب و هزینه اشتراک اینترنت برایتان آسانتر است که بی‌آبی را تحمل کنید.

10- خوابهایتان را با فرمت html می‌بینید.

11- بر روی کنترل تلویزیون duble click می‌کنید.

12- وقتی با همسرتان دعوا می‌کنید آرزو می‌کنید کاش می‌توانستید او را ignore کنید.

و اگر اعتیاد شما زیاد باشد و بچه‌دار شوید بدون شک بچه شما از شما خواهد پرسید که او را از کدام سایت down load کرده‌اید.

توجه کنید: صد رحمت به سارس! این نوع اعتیاد از ایدز هم بدتره!؟


  

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟

 مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید 1 دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من 1 دلار به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد.
 گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید 1 دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم 50 دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.
برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد:
«فاصله زمین تا ماه چقدر است؟»
 مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 1 دلار به برنامه‌نویس داد.
 حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود 2 پا دارد و وقتى پائین می‌آید 5 پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش ایمیل فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از3 ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و 50 دلار به او داد. مهندس مودبانه 50 دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت:
«خوب، جواب سوالت چه بود؟»

مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و  1 دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید.


  

داستان زیر را آرت بو خوالد طنز نویس پر آوازه آمریکایی در تایید اینکه نباید اخبار ناگوار را به یکباره به شنونده گفت تعریف می کند:

مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید:
-جرج از خانه چه خبر؟

-خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد.

-سگ بیچاره پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟

-پرخوری قربان!

-پرخوری؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟

-گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد.

-این همه گوشت اسب از کجا آوردید؟

-همه اسب های پدرتان مردند قربان!

-چه گفتی؟ همه آنها مردند؟

- بله قربان. همه آنها از کار زیادی مردند.

-برای چه این قدر کار کردند؟

-برای اینکه آب بیاورند قربان!

-گفتی آب آب برای چه؟

-برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان!

-کدام آتش را؟

-آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد.

-پس خانه پدرم سوخت! علت آتش سوزی چه بود؟

-فکر می کنم که شعله شمع باعث این کار شد. قربان!

-گفتی شمع؟ کدام شمع؟

-شمع هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!

-مادرم هم مرد؟

-بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سزش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان.!

-کدام حادثه؟

-حادثه مرگ پدرتان قربان!

-پدرم هم مرد؟

-بله قربان. مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت.

-کدام خبر را؟

-خبر های بدی قربان. بانک شما ورشکست شد.

اعتبار شما از بین رفت و حالا بیش از یک سنت تو این دنیا ارزش ندارید.

من جسارت کردم قربان خواستم خبر ها را هر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان!!!


  

           @ الو سلام. خواهش میکنم شرکت کننده عزیز خودشونو معرفی کنن. # تی تاپ
            ساندیس نژاد هستم، 28وخورده ای  ساله و فوق دکترای آبیاری گیاهان
            دریایی گرایش هوا و فضا دارم. کارشناس مسائل سیاسی ورزشی خاورمیانه هم
            هستم @ خب اگه موافقین مسابقه رو شروع کنیم@. کدوم شماره رو انتخاب
            میکنید؟ # من به نیت 14 معصوم شماره 22 رو انتخاب میکنم. @ و میریم
            شماره 22 رو که بلی خانه بازیها هست. کدوم بازی رو انتخاب میکنید؟ # من
            بازی تصویر شناسی رو انتخاب میکنم @ خب خانوم  تصویری که
            میبینید مربوط به کدام یک از گزینه های زیره؟ الف - پرتره ای از عیسی
            ترا اوره. ب - دندانهای کرسی کروکودیل. ج - کودکی آنجلینا جولی . د -
            تصویری از شیخ پشم الدین آقایی. # فکر میکنم گزینه اول درسته. @
            جوابتون اشتباست چون تمام گزینه ها غلط بود و جواب درست تصویری از یک
            دبه خیار شور بود و شما 15 ثانیه رو از دست دادید. خب حالا چه شماره ای
            رو انتخاب خواهید کرد؟ # آقای مجری خواهش میکنم شما هم کمک کنید. @ چشم
            خانوم ما تا حدی که بتونیم سعیمونو میکنیم. خب حالا چه شماره ای رو
            انتخاب میکنید؟ # شماره 17. @ بله خانه 17 مربوط به سئوالات مربوط به
            معارف اسلامیه. و اما سئوال: 14 رجب چه روزی است؟ الف – 16 آبان - تولد
            حضرت عیسی ترا اوره (ع) ج - روز جهانی مبارزه با مواد مخدر د - روز ملی
            شدن صنعت نفت # امممم. سخته یه کم کمک کنید خواهش میکنم. @ ببینید از
            بین الف و ج یکی رو انتخاب کنید. # الف... نه جیم درسته. جیم. @ میریم
            که ببینیم پاسخ درست رو و بله اشتباست گزینه الف درست بود و شما 30
            ثانیه رو از دست دادید. خوب حالا 10 ثانیه فرصت دارید. ادامه میدید یا
            27500 تومن رو از ما هدیه قبول میکنید؟ # اااااااممممممم ... آقای مجری
            کمک کنید ... @در این مرحله نمیتونم کمکی بکنم ...
            مــــــــــــــــــی فروشید یا ادامه مسابقه ؟؟ #ادامه میدم ... بخاطر
            شبکه سه شماره پنج ... @ و میریم که آخرین شانس این شرکت کننده رو
            ببینیم. و بعلللللللله ... بلللللللللللللللللللله ... خانه جایزه. شما
            برنده کمک هزینه عمل دماغ شدید. امیدوارم دماغ جدیدتون مبارکتون باشه
            !!!


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ