می گویند زن، چراغ خانه است. لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار"چهلچراغ" شده اند و بعضی ها طرفدار"صرفه جویی در مصرف برق"!
با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:
* دوست خانوم: چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند. تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارتGerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) میباشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!!!!!
* معشوق: لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!!!!!
* همسر موقت: لامپ کم مصرف!
* همسر دائم: همان چراغ خانه. به هرحال اگر ما مَثَل"دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست" را بنا به مصالحی در مطلب چند پست قبل، تغییر دادیم، دیگر قصد تخریب همه مثل ها و متل ها را که نداریم!
* همسر مطلقه: لامپ سوخته!
* همسر ایده آل: چراغ جادو!! (هردو افسانهاند!!!!!)
شعر مرتبط:
با غول چراغ ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
"در مصرف برق صرفه جویی بکنید"؟!
* سوال کنکور 88:
هدف وزارت نیرو از ایجاد خاموشی های اخیر چیست؟
1. یادآوری ارزش های فراموش شده به مردان هوسباز!
2. دریافت مالیات بر همسر!
3. چند دقیقه سکوت نوری(!) به احترام بنیاد ارزشمند خانواده!
4. آیا شما هم شنیده اید که لذت خانواده داشتن(!) در تاریکی چند برابر می شود؟
اگر کریستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود? ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند?چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای? باید وقتش را به جواب دادن به همسرش? در مورد سوالات زیر می گذراند:
- کجا داری میری؟
- با کی داری می ری؟
- واسه چی می ری؟
- چطوری می ری؟
- کشف؟
-برای کشف چی می ری؟
- چرا فقط تو می ری؟
.
.
.
- تا تو برگردی من چیکار کنم؟!
- می تونم منم باهات بیام؟!
-راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟
- بده لیستو ببینم!
- حالا کِی برمی گردی؟
- واسم چی میاری؟
.
.
.
- تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی? اینطور نیست؟!
- جواب منو بده؟
- منظورت از این نقشه چیه؟
- نکنه می خوای با کسی در بری؟
- چطور ازت خبر داشته باشم؟
- چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟
- راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!
.
.
.
- من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟
- مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟
- تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!
- خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!
- من هنوز نمی فهمم? مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!
-چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟
.
.
.
- اصلا من می خوام باهات بیام!
- فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!
- واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!
- آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!
- خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!
.
.
.
- راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟
الکس فرگوسن بهترین مربیای است که تا به حال داشتهام، خوب در واقع من غیر از او مربی دیگری نداشتهام! (دیوید بکام انگلیسی، زمانی که در منچستر بازی میکرد)
اگر شما یک بازیکن نیمه جان که در اواخر بازیگری خود است را بخرید، بیرون زمین تحسین میشوید، اما در داخل زمین با مشکلات زیادی روبرو خواهید بود! (آرسن ونگر- مربی فرانسوی لیگ انگلیس)
بعضی از هواداران ما به اینجا میآیند تا از مناظر و سیب زمینی سرخ کردهشان لذت ببرند! (الکس فرگوسن- انگلستان)
محبوبترین بازیکن قرن من هستم. پله با آمار کتابها انتخاب شده است. (مارادونا- آرژانتین)
اگر مارادونا فکر میکند که محبوب ترین بازیکن قرن است، این دیگر مشکل خودش است! (پله - برزیل )
بکام نمیتواند با پای چپش شوت کند، نمیتواند ضربه سر درستی بزند، نمیتواند تکل برود و نمیتواند برای تیمش گل بزند. صرف نظر از این ها او بازیکن خوبی است! ( جورج بست- انگلستان)
ممکن است این چیزی که میگویید را من گفته باشم ...در کل من مزخرف زیاد میگویم! (اریک کانتونا- فرانسه)
99درصد بازی دست تیم ما بود و تیم حریف فقط سه درصدبازی را در اختیار داشت و ما به همین سه درصد باختیم! (رود گولیت- هلند)
هرچه آدم زمان بیشتری داشته باشد، اشتباهات بیشتری میکند. (رود گولیت-هلند)
ماه اپریل است
درکنار یکی از سواحل دریای سیاه.
باران می بارد، و شهر کوچک همانند صحرا خالی بنظر می رسد.
درست هنگامی است که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمنبای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند.
ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود.
او وارد تنها هتلی که در این ساحل است می شود، اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل میگذارد
و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود.
صاحب هتل اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد.
قصاب اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و با عجله به مزرعه پرورش خوک می رود و بدهی خود را به او می پردازد.
مزرعه دار، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامین کننده خوراک دام و سوخت میدهد.
تامین کننده سوخت و خوراک دام برای پرداخت بدهی خود اسکناس 100 یوروئی را با شتاب به داروغه شهر که به او بدهکار بود میبرد.
داروغه اسکناس را با شتاب به هتل می آورد زیرا او به صاحب هتل بدهکار بود چون هنگامیکه دوست خودش
را یکشب به هتل آورد اتاق را به اعتبار کرایه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد.
حالا هتل دار اسکناس را روی پیشخوان گذاشته است.
در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمیگردد و اسکناس 100 یوروئی خود را برمیدارد
و می گوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک می کند.
در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است.
ولی بهر حال همه شهروندان در این هنگامه بدهی بهم ندارند همه بدهی هایشان را پرداخته اند و با
یک انتظار خوشبینانه ای به آینده نگاه می کنند.
تنبلهای عزیز توجه فرمائید راهکار های جدید رسید :
.
.1 روزها استراحت کنید تا شبها بتوانید راحت بخوابید.
.
2. در نزدیکی تختتان صندلی راحتی بگذارید،
تا اگر از خواب بیدار شدید، روی آن بنشینید و استراحت کنید.
.
3. خوابیدن به نشستن، نشستن به ایستادن، ایستادن به راه رفتن الویت دارد.
.
4. جایی که می توانید بنشینید چرا می ایستید.
.
5. کار امروز را به فردا موکول کنید و کار فردا را به پس فردا.
.
6. اگر حس کار کردن به شما دست داد، کمی صبر کنید......
ودر آخر کاری را که پس فردا می توان انجام داد به فردا موکول نکنید