زن سیاسی:
شک نداشته باشید که تا 100 سال بعد رئیسجمهور ایران یک زن خواهد بود! حتی اگر رقبای مذکر آنها وعد? ماهی Xهزار تومان را بدهند یا بخواهند سربازی را به شغل تبدیل کنند یا با شعار دولت فرهنگی و فرهنگ غیردولتی جلو بیایند و بالاخره حتی اگر دست به افشاگری بزنند!
چند وقت پیش هم نبیر? «نوسترداموس» که اتفاقا خودش هم یک زن است، در اینباره با شبک? BBC Persian گفت و گو کرده و فرموده است: «رئیسجمهور ایران در سال 1488 بدون تردید زنی است با مانتو، روسری و کیف و کفش شکلاتی!»
زن فرهنگی_ادبی_هنری:
@ تمامی اساتید دانشگاهها، معلمان و دبیران مدارس کلهم در یک طرح غنیسازی(!) تبدیل به زنان تخصیلکرده و حق ضایع شده_این ترکیب کاملا جدید و ساختگی است!_ میشوند و یک مصوبه هم منتشر میکنند که: «مردها به هیچوجه حق تدریس در هیچ مکان عملی را نخواهند داشت؛ حتی شما شوهر عزیز!»
@ پرفروش ترین کتاب سال 1488 رمانی است به قلم زنی مثلا به نام «بلقیس پیرزاد»! محتوای این کتاب هم احتمالا دربار? این است که: «من بعد مردها باید تمام کارهای خانه را انجام بدهند و زنها حتی نباید زحمت خاموش کردن یک چراغ_با توجه به سال الگوی مصرف: ترجیحا کممصرف!_ را به خودشان بدهند! چه معنی داره آخه؟! دِ هَه...!»
@ نسل کارگردانهای مرد به طور کل منقرض میشود! چون زنها در یک اقدام ضربتی روی سینمای ایران چنبره میزنند و برای لحظهای حتی از جای خود تکان نمیخورند. به نظر میرسد که حتی «اصغر فرهادی» _که تا آنموقع برای خودش بیشتر از اینی که هست، کسی شده_ با تهدید جدی یکی از کارگردانهای مدعی فمنیستی _که ظاهرا معروفترین فیلمش هم «شوهر بس!» است_ برای حفظ جان خودش از این عرص? زنانه کنار میکشد!
زن اجتماعی:
مهری? زنان به احترام «رابعه بنت کعب»_از شاعران مونث قرن چهارم_ به انداز? سن شاعر? مذکوره تا سال 1488 محسوب میگردد! عروسی زنان تنها در برج میلاد، ایفل و امثالهم برگزار میشود و بالاخره اینکه تمامی مردها خانهدار و منزوی و تمامی زنها به شدت اجتماعی و به شدت کارمند میشوند. با این وجود اصلا بعید نیست که تا 100 سال بعد، با توجه به پیشرفت علم پزشکی، دنیا وارونه بشود و من بعد حتی مردها به جای زنها وضع حمل کنند!
زن فضایی:
«انوشه انصاری» با نگارش مقالهای با عنوان همه جای جهان سرای زن است! موفق به دریافت جایز? نوبل میشود و سپس با پولی که از این جایزه به دست آورده و همچنین اموال منقول و غیرمنقول(!) خودش و همسرش هم? سیارههای فضایی را خریداری میکند و حتی نام برخی از سیارهها را که زمخت و مذکر به نظر میرسند مثل «مریخ» یا «پلوتون» به «آرمیتا» و «ایلگار» تغییر میدهد!
مثلا موخره: لازم به ذکر است که نویسند? این مطلب میتوانست زن هزار و چهارصد و هشتاد و هشتی را در خیلی دیگر از زمینههای دیگر هم تصور کند اما واقعیت این است که تا همین الانش هم هیچ تضمینی برای حفظ جان وی داده نشده و بدیهی است که بیش از این دلش نمیخواهد با زبان سرخش، سر سبزش_تلمیح به هرگونه موجی در این ضربالمثل، به شدت تکذیب میشود!_ را بر باد بدهد